کیفیت زندگی زناشویی به میزان رضایت افراد از زندگیشان برمیگردد و شامل مولفههایی است که پیامدهای مثبت و منفی، فردی و اجتماعی را به دنبال دارد. با توجه به اهمیت کیفیت زندگی زناشویی، پژوهش حاضر با هدف شناسایی ادراک زنان پیرامون نقش کارکرد تنظیم روابط جنسی و حمایت عاطفی در خانواده بر کیفیت زندگی زناشویی، انجام شد. این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش دادهبنیاد صورت گرفت. جمعیت مورد پژوهش، پس از حصول اشباع نظری، شامل 16 مشارکت کننده زن 20 تا 45 سال بود که با استفاده از منطق نمونهگیری هدفمند و به شیوه در دسترس و دارا بودن ملاک ورود به تحقیق، از جمله رضایت از زندگی زناشویی، انتخاب شدند. دادههای مورد نیاز، از طریق مصاحبه اکتشافی نیمهساختاریافته، به¬صورت مرحله¬به¬مرحله گردآوری و تنظیم شد. یافتههای تحقیق شامل 213 کد باز، 21 کد محوری و کد انتخابی «کارکرد حمایتی عاطفی- جنسی» بود. براین¬اساس عوامل بسترساز شامل سرمایههای روانشناختی شخصی، چشماندازهای معنادهنده و پویاییهای بینشخصی بود و عوامل مداخلهگر شامل عوامل تعاملی، فرهنگی و اجتماعی که درکارکرد تنظیم روابط جنسی و حمایت عاطفی افراد در خانواده نقش داشتند. موانع موجود بر این کارکردها شامل موانع فرهنگی- اجتماعی، افقی و پیرامونی بود. همچنین راهبردهای مقابله با آن شامل آرامشبخشی، تعالی بخشی، به کارگیری مهارتهای ارتباطی، سهمگذاری در رابطه و پیوستگی رضایتبخش بود. این راهبردها موجب پیامدهای فردی مانند رضایت از زندگی، شادکامی، احساس ارزشمندی و اعتماد به نفس و پیامدهای بینفردی مانند احساس خرسندی و امنیت در رابطه، افزایش تابآوری، کارکرد تربیتی در خانوده و ایجاد قدرت برابر شد. میتوان نتیجه گرفت که کارکرد حمایتی عاطفی- جنسی در خانواده بر یکدیگر اثرگذار و اثرپذیرند و پیامد اولیه آن افزایش انعطافپذیری و سازگاری در خانواده و پیامد ثانویه آن شامل افزایش کیفیت زندگی و کاهش عوامل گسست در خانواده است که سلامت روان افراد و شکلگیری زندگی مطلوب خانوادگی و اجتماعی را نویدبخش خواهد بود. و نیازمند توجه درمانگران و مشاوران به این امر برای افزایش سلامت و پیشبرد اهداف جامعه لازم و ضروری است