خانواده، بهعنوان یک نهاد اجتماعی و ایدئولوژیک، تحت تأثیر قوانین وضعشده بر اساس احکام دینی است که در گذر زمان دچار تغییر میشود. این قوانین، که لازمالاجرا هستند، نباید بهگونهای اعمال شوند که حقوق بنیادین و طبیعی افراد را نقض کنند. اساسیسازی بهعنوان راهکاری مطرح میشود که ضمن حفظ و رعایت قوانین، به ارزشهای بنیادین نیز توجه کرده و قوانین را بهطور صحیح در حقوق خانواده اعمال میکند. انحلال نکاح، بهویژه با توجه به تأثیرات مخرب روانی آن بر فرد و جامعه، یکی از مباحث مهم در این حوزه است. عدم توجه کافی به حقوق افراد در این زمینه میتواند پیامدهای ناگواری به همراه داشته باشد. به همین دلیل در این پژوهش، مفهوم "اساسیسازی انحلال نکاح" در حقوق خانواده مورد بررسی قرار میگیرد این پژوهش تحلیل و تطبیق قوانین انحلال نکاح با اصول حقوق اساسی است تا اطمینان حاصل شود که این قوانین نهتنها با چارچوبهای قانونی مطابقت دارند، بلکه با ارزشها و اصول حقوق بشر نیز هماهنگ هستند. روش تحقیق به صورت توصیفی-تحلیلی انجام شده است و با بررسی مستندات حقوقی، مواد قانونی مرتبط و مقالات علمی موجود، تلاش میکند تا به یک دیدگاه جامع و فراگیر دست یابد. در این روش، منابع داخلی و بینالمللی به منظور شناسایی بهترین رویهها و استانداردها در زمینه انحلال نکاح مطالعه شدهاند. نتایج حاکی از آن است که اساسیسازی انحلال نکاح میتواند به بهبود فرآیند طلاق کمک کند و تعارضات حقوقی را کاهش دهد. همچنین یافتهها نشان میدهند که با استفاده از رویکردی جامع در اساسیسازی انحلال نکاح، میتوان به ارتقای کیفیت زندگی افراد درگیر و حفظ کرامت انسانی پرداخت. این تغییرات با ایجاد توازن بین حقوق زوجین، احترام به حقوق بشر و کاهش تعارضات حقوقی، به ایجاد یک جامعه منسجمتر کمک میکند