هدف از پژوهش حاضر، میزان تحقق عدالت آموزشی از دیدگاه معلمان دوره دوم ابتدایی شهرری بر اساس مولفه‌های اسناد بالادستی است. روش پژوهش مبتنی بر رویکرد کیفی و از نوع پدیدارشناسی تفسیری است. در این پژوهش با روش نمونه گیری گلوله برفی، دوازده آموزگار دوره دوم ابتدایی در سال1403 انتخاب شدند و مورد مصاحبه قرار گرفتند. برای روایی و پایایی از روش لینکلن با معیارهای مقبولیت، اعتمادپذیری، انتقال پذیری و تصدیق پذیری استفاده و سعی شد؛ ارتبـاطی تـوأم بـا اعتماد و صمیمیت با مشارکت کننـدگان برقـرار شـود. جهـت تأیید داده ها، متن در اختیارمصاحبه شوندگان قـرار میگرفت و از جهت صحت نظرات آنها اطمینان حاصل می شد. سوالات مصاحبه از مفاد متن اسناد بالادستی (قانون اساسی، سند چشم انداز 1404 و سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش) استخراج شدند که پس از وارسی و مطالعه در 20 مولفه شامل آموزش رایگان، رشد اقتصادی و آموزش، مشاوره، خدمات تغذیه، بهداشت، ساختار آموزشی، آموزش روستایی، توجه به نیازهای انسان، آموزش‌های ضمن خدمت، محتوای کتب درسی، تعمیم دوره پیش دبستانی، فوق برنامه‌ها، همکاری شهرداری و شورا با مدارس، فضای فیزیکی، توجه به تفاوت جنسیتی، ایجاد فرصت برابر برای همه، آموزش آزادی‌های مشروع و انعطاف پذیری احصا شد. مولفه های ذکر شده، مضامین اصلی در نظر گرفته شدند. یافته‌های پژوهش نشان داد بین شاخص های ذکر شده در اسناد بالادستی و آنچه در سیستم آموزشی اتفاق می افتد تفاوت‌هایی وجود دارد. مطابق با پژوهش ؛ واژه ها، محتوا و مفاهیم ذکر شده در این اسناد که درباره عدالت آموزشی هستند به طور دقیق مشخص نیست و معلمان نسبت به این مفاهیم ابهام دارند و معانی متفاوت از آنها دریافت می کنند. پیشنهاد می شود ضمن تحلیل هر کدام از مضامین در حیطه آکادمیک، رویکرد فلسفه تعلیم و تربیت نسبت به عدالت آموزشی مشخص و دقیق باشد و برای این منظور لازم است؛ آئین نامه ها و دستورالعمل هایی توسط متولیان آموزش و پرورش و با همکاری مدیران سطح بالا نوشته شود که برای مجریان و دست اندرکاران آموزشی حوزه و قواعد عمل را مشخص سازد بگونه ای گزاره های قانونی معنای یکسانی برای مجریان داشته باشد و در مرحله بعد، قوانین آموزشی ضمانت اجرایی نیز داشته باشد. در نهایت برای تحقق عدالت آموزشی؛ ارتباط بخش‌های دولتی و ساختارهای مردم نهاد باید تقویت شود
مرتب سازی درج پیشنهاد خرید پالایش جستجو
