تعارضات زناشویی از مسائل مهم خانواده است که میتواند ریشههای مختلفی داشته باشد. یکی از موارد مورد بررسی برای رسیدن به ریشههای تعارضات، کاوش در تجربیات کودکی زوجین و تبعات این تجربیات در زندگی و روابط زناشویی است. باتوجه به اهمیت سلامت روابط زناشویی، پژوهش حاضر با هدف شناسایی ادراک زنان پیرامون نقش آسیبهای روانشناختی دوران کودکی زوجین در تعارضات زناشویی انجام شد. این پژوهش با رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناسی و با روش تحلیل مضمون صورت گرفت. جمعیت مورد پژوهش، پس از حصول اشباع نظری، شامل 22 مشارکتکننده زن بود که با استفاده از منطق نمونهگیری هدفمند و به شیوه در دسترس و دارا بودن ملاک ورود به پژوهش، از جمله داشتن تعارضات زناشویی، انتخاب شدند. دادههای مورد نظر، از طریق مصاحبه اکتشافی نیمهساختاریافته، به صورت مرحله به مرحله گردآوری و تنظیم شد. یافتههای پژوهش طبق گزارههای به دست آمده از مصاحبه، شامل 4 مضمون اصلی و 15 مضمون فرعی و یک مضمون هستهای بود. مضمون اصلی خود کمرنگ شامل چهار مضمون فرعی سبک تعاملی منفعلانه، ظلم پذیری، عزت نفس کمرنگ و خودپنداره منفی بود. مضمون اصلی دوم ثبات ضعیف زناشویی نام داشت که شامل ناپختگی عاطفی، وجود رفتارهای تخریبگرانه، احساس کم کفایتی در زندگی و سازگاری زناشویی ضعیف بود. سومین مضمون اصلی با نام اعتماد ضعیف میان فردی که دارای چهار زیر مجموعه الگوی تعاملی معیوب، احساس ناامنی، ترس از صمیمیت و افراط در توجه خواهی بود و آخرین مضمون اصلی با عنوان عاملیت تضعیف شده، در برگیرنده عاملیت کمرنگ، نابالغی رفتاری و ضعف در تصمیمگیری بود. براساس یافتههای این مطالعه، آسیبهای روانشناختی دوران کودکی زوجین در تعارضات زناشویی نقش دارند و همچنین تعارضات زناشویی میتوانند ریشه در تجربیات گذشته افراد داشته باشند. این مهم نیازمند توجه درمانگران و مشاوران به این امر برای افزایش سلامت و پیشبرد اهداف جامعه است