هدف از پژوهش حاضر بررسی تجربه زیسته تعدادی از زنانی است که قصد طلاق داشته و به دلایلی از آن منصرف شده اند. جامعه آماری پژوهش شامل زنان منطقه 14 بوده و نمونه گیری به صورت هدفمند و داوطلبانه صورت گرفته است. بررسی تجربه زیسته از رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناسی استفاده شده و برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده گردید و داده ها به کمک روش تحلیل محتوا تحلیل شده است. پژوهشگر در این بررسی به سه عنوان اصلی که شامل علل درخواست طلاق، دلایل انصراف از جدایی و نگاه به زندگی فعلی و سه عنوان فرعی شامل نمایشی بودن درخواست طلاق، طلاق عاطفی جایگزین طلاق قانونی و تاثیرات اشتغال و تحصیلات در زندگی فعلی رسیده است. بیشترین علت طلاق، عدم مهارت زندگی محکمترین دلیل انصراف از جدایی، وجود فرزند و عدم امیدواری و رضایت مندی در نگاه به زندگی فعلی بیشترین فراوانی را داشته است. برای تبیین این نتایج از نظریه های همچون، ساختاری مینوچین، چند نسلی بوئن، ایماگوتراپی، انزوال خانواده، همسان همسری، پشیمانی و... کمک گرفته شده است. در نهایت میتوان گفت نمونههای مورد پژوهش پس از برگشت به زندگی نیاز به آموزش هایی جهت بهبود وضعیت زندگی دارند