هدف از این پژوهش ارتقا کارکردهای اجرایی و خودمدیریتی دانشجویان از طریق توانبخشی شناختی رایانه‌ای بود. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از لحاظ روش نیمه‌آزمایشی از نوع پیش‌آزمون ـ پس‌آزمون با گروه کنترل می‌باشد. جامعه آماری شامل دانشجویان (سن 18 تا 30 سال) در سال 1403- 1402 بود. نمونه پژوهش حاضر 22 نفر از دانشجویان 18 تا 30 ساله بودند که به‌صورت دردسترس انتخاب شدند و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل گمارده شدند. جهت جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامه خودمدیریتی تانجنی، بامسیتر، و بونی (2004)، پرسشنامه توانایی‌های شناختی (نجاتی، 1392)، د) آزمون آن‌بک (N-Back)، آزمون دسته‌بندی کارت‌های ویسکانسین (Wisconsin Card Sorting Test) و آزمون بروانرو (Go-No Go Task) استفاده شد. در این پژوهش بسته توانبخشی شناختی رایانه‌ای طی 12 جلسه اجرا شد. نتایج حاصل نشان داد که توانبخشی شناختی رایانه‌ای بر ارتقا انعطاف‌پذیری شناختی دانشجویان تأثیر نداشت. توانبخشی شناختی رایانه‌ای بر ارتقا بازداری (دقت اجرا، دقت مهار) دانشجویان تأثیر داشت. توانبخشی شناختی رایانه‌ای بر ارتقا حافظه فعال (پاسخ درست) دانشجویان تأثیر داشت. توانبخشی شناختی رایانه‌ای بر ارتقا توانایی‌های شناختی دانشجویان تأثیر داشت. توانبخشی شناختی رایانه‌ای بر ارتقا خودمدیریتی دانشجویان تأثیر داشت
مقدمه: مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر مداخلات مبتنی بر یوگا در ارتقاء کارکرد اجرایی زنان انجام شده است. روش: این پژوهش شبه‌آزمایشی به صورت تک گروهی همراه با پیش‌آزمون-پس‌آزمون-پیگیری بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان متقاضی شرکت در دوره مقدماتی آموزش یوگا بود. از طریق نمونه‌گیری هدفمند در دسترس، 18 نفر از میان شرکت‌کنندگان که تمایل به همکاری داشتند انتخاب شدند. مداخله شامل 8 جلسه آموزشی یوگا بود که هر جلسه به مدت 60 دقیقه و دو جلسه در هفته برگزار می‌شد. ابزارهای گردآوری داده‌ها شامل آزمون دسته‌بندی کارت‌های ویسکانسین(WCST)، آزمون استروپ (SCWT)، آزمون کرسی و پرسشنامه بارکلی بود. آزمون‌ها قبل و بعد از مداخله از شرکت‌کنندگان گرفته شد و داده‌ها با روش تحلیل کوواریانس در نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد که انعطاف‌پذیری شناختی، بازداری شناختی و حافظه کاری بعد از مداخلات مبتنی بر یوگا بهبود یافته است. نتیجه‌گیری: یافته‌ها حاکی از آن است که مداخلات مبتنی بر یوگا می‌تواند موجب ارتقاء کارکرد اجرایی زنان شود
مطالعه حاضر با هدف تدوین و اثربخشی درمان یکپارچگی حسی در ارتقاء کارکرده ای اجرایی در کودکان نارساخوان انجام شده است. طرح تحقیق تحقیق از نوع نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه های پژوهش، 30 نفر از کودکان مشغول به تحصیل 8 تا 11 ساله با اختلالات نارسا خوانی بودند که در سال 1400 به مراکز و کلینیک دولتی وغیر دولتی شهر کرج مراجعه نمودند که با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل آزمون عملکرد پیوسته دیدار ی/شنیداری(IVA)، آزمون حافظه کاری وکسلر، آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین و آزمون کامپیوتری برو- نرو بود. به منظور اجرای درمان یکپارچگی حسی، دستورالعمل آموزشی در این پژوهش تدوین شد که شامل 12 جلس هی یک ساعته بو د که با هر نفر به صورت مجز ا کار شد و روایی آن از سوی 10 نفر از صاحبنظران در پژوهش حاضر به تأیید رسید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS24 و بهره گیری از روشهای آمار توصیفی و استنباطی از جمله آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیرها انجام شد. یافتههای پژوهش نشانداد که درمان یکپارچگ ی حسی ب ر ارتقاء کارکردها ی اجرایی و مؤلفه های آن اعم از حافظه کار ی، انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ در کودکان نارساخوان تأثیرمعناداری داشتهاست. همچنین پیگیری یک ماهه حاکی از ماندگاری اثربخشی مثبت این نوع درمان بر روی کارکردهای اجرایی و مؤلفههای آن بود. براساس یافته ها می توان از روش درمان یکپارچگی حسی میتوان به منظور ارتقای کارکردهای اجرایی کودکان نارساخوان در کلینیک های تخص ص ی و توانبخشی استفاده نمود
هدف پژوهش حاضر، پیش¬بینی خاستگاه¬های عصب¬شناختی سوگیری توجه و حساسیت اضطرابی بزرگسالان بود. روش پژوهش از نوع کمی و همبستگی و جامعه آماری کلیه افراد در بازه سنی 18 سال به بالا در شهر تهران بود. نمونه شامل 56 نفر بزرگسال بود که در سال 1402 به شیوه هدفمند انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از مصاحبه غربالگری بالینی M.I.N.I، الکتروانسفالوگرافی کمی (QEEG)، پرسشنامه کانون توجه، 1997 FAQ)) و پرسشنامه اضطراب بک، 1988 BAI)) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده¬ها از آمار توصیفی و استنباطی و تجزیه تحلیل همبستگی و رگرسیون استفاده گردید. پس از تکمیل فرآیند پژوهش نتایج نشان داد که از بین نقاط پیش¬پیشانی، رابطه نقاط f3، f4 و fz با امواج تتا معنی¬دار است. بنابراین رابطه منفی بین این نقاط با حساسیت اضطرابی تحت امواج تتا معنی¬دار بوده است. همچنین از بین نقاط پیش¬پیشانی، رابطه نقطه fp2 با امواج بتا معنی¬دار است. بنابراین رابطه مثبت بین این نقطه با سوگیری توجه تحت امواج بتا معنی¬دار بوده است
عنوان اصلی: Preschool assessment : principles and practices ,2007
با حمایت معاونت پژوهشی دانشگاه الزهرا (س)، صندوق حمایت از پژوهشگران و فناوران کشور (INSF)
کتابنامه
این پژوهش با هدف بررسی مقایسه مقیاس درجه‌بندی والدین و تکالیف عملکردی در سنجش کارکردهای اجرایی دختران و پسران دوره دبستان صورت گرفته است. روش این پژوهش به صورت همبستگی می‌باشد. و جامعه آماری شامل کلیه دانش‌آموزان دختر و پسر منطقه 22 که شامل 2600 دانش‌آموز است و از این جامعه آماری 100 دانش‌آموز دختر و پسر به صورت نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه مقیاس درجه‌بندی رفتاری کنش‌های اجرایی والدین ویرایش دوم (BRIFE2) و آزمون‌های عصب‌روانشناختی شامل آزمون ویسکانسین برای سنجش انعطاف‌پذیری شناختی، برو ـ نرو برای سنجش کنترل مهاری و آزمون کورسی برای سنجش حافظه‌فعال است. این آزمون‌های عصب‌روانشناختی توسط نرم‌افزار PEBL2 ارزیابی شده است. یافتههای این پژوهش توسط نرم‌افزار SPSS به‌دست‌آمده است و بیان کرد که در مؤلفة حافظه کاری در آزمون کورسی با پرسشنامه مقیاس درجه‌بندی رفتاری کنش‌های اجرایی والدین رابطه معنادار وجود دارد و دیگر آزمون‌ها که شامل برو – نرو و ویسکانسین بود، رابطه معناداری را گزارش نکردند همچنین نقش جنسیت نیز نقش تعدیلگری نداشت. نتایج این پژوهش نشان داد که کودکی نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری کارکردهای اجرایی دارد
هدف پژوهش: پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش واسطه¬ای هوش هیجانی در رابطه تاب‌آوری و خودکارآمدی باصلاحیت های حرفه¬ای معلمان منطقه یک تهران انجام شد.جمعیت و نمونه‌گیری این پژوهش شامل کلیه معلمان زن و مرد شهر تهران در مقاطع ابتدایی، متوسطه اول و دوم در سال تحصیلی 403-1402 می‌باشد. نمونه شامل 149 معلم است که به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. داده‌ها از طریق پرسشنامه‌های سنجش هوش هیجانی، تاب‌آوری، صلاحیت‌های حرفه‌ای و خودکارآمدی جمع‌آوری شد. تجزیه‌وتحلیل آماری با استفاده از نرم‌افزار Amos و SPSS انجام شد و پایایی ابزار با استفاده از روش آلفای کرونباخ بررسی شد.یافته ها نشان داد:1. بین مؤلفههای تاب‌آوری و صلاحیت حرفه‌ای معلمان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.2. بین مؤلفههای تاب‌آوری و هوش هیجانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.3. خودکارآمدی حرفه‌ای رابطه مثبت معناداری با صلاحیت‌های حرفه‌ای معلمان نشان می‌دهد.4. بین خودکارآمدی حرفه‌ای و هوش هیجانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.5. بین هوش هیجانی و صلاحیت‌های حرفه‌ای معلمان رابطه مثبت و معناداری وجود ندارد.6. هوش هیجانی نیز واسطه رابطه بین خودکارآمدی و صلاحیت‌های حرفه‌ای معلمان است.نتیجه می گیریم:1. هوش هیجانی مستقیماً صلاحیت های حرفه‌ای را پیش‌بینی نمی‌کند.2. هوش هیجانی به‌عنوان یک واسطه بین تاب‌آوری/خودکارآمدی و صلاحیت‌های حرفه‌ای معلمان عمل می‌کند.بنابراین با افزایش تاب‌آوری و خودکارآمدی معلمان از طریق آموزش میتوان به بهبود صلاحیت‌های حرفه‌ای آن‌ها کمک کرد. و باعث افزایش اثربخشی آن‌ها در تدریس می‌شود
افسردگی اساسی در همه‌ی جنبه‌های زندگی فرد مبتلا از جمله هیجانی، رفتاری، شناختی و فیزیکی تاثیر منفی می‌گذارد و عملکرد وی را مختل می‌نماید. هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل پیش‌بین عصب‌شناختی و زیستی بروز اختلال افسردگی اساسی است. روش این پژوهش از نوع کمی و همبستگی می‌باشد. نمونه‌گیری به روش هدفمند انجام شد و 19 نفر در بازه‌ی سنی 15 تا 55 سال که در طول سال 1399-1400 به یکی از مراکز خدمات تخصصی روانشناسی در منطقه 4 تهران مراجعه نمودند، به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده‌ها از پرسشنامه‌ی افسردگی بک (BDI-II)، ابزار توالی‌یابی DNA و الکتروآنسفالوگرافی (QEEG) استفاده شد. داده‌ها با روش همبستگی پیرسون و استفاده از نرم‌افزار SPSS تحلیل شدند. یافته‌ها حاکی از آن است که بین‌شاخص‌های ژنتیک و فعالیت امواج مغزی با اختلال افسردگی اساسی رابطه‌ی معناداری دیده نشد؛ اما بین ژنتیک و امواج مغزی دلتا و آلفا در نواحی گیجگاهی و پس‌سری و تتا در ناحیه‌ی پس‌سری رابطه‌ی معناداری وجود دارد. با این حال بین ژنتیک و موج مغزی بتا رابطه‌ی معناداری نشان داده نشد. مطابق با نتایج به‌دست‌آمده، عوامل ژنتیکی در سطح عصب‌شناختی اثرگذار است؛ اما میزان این اثرگذاری به حدی قوی نیست که توانایی درگیری نشانگان رفتاری و شناختی را داشته باشد
پژوهش حاضر با هدف شناسایی ابعاد نقش فضای مجازی در میزان استرس ادراک شده ناشی از بحران اجتماعی انجام شد. به دلیل تناسب بیشتر با هدف پژوهش، روش کیفی از نوع پدیدارشناسی انتخاب گردید. مشارکت¬کنندگان 11 نفر از افراد بالای 18 سال، در مناطقی از شهر تهران، در سال 1402 که عضو شبکه¬های اجتماعی بودند و از فضای مجازی استفاده می¬کردند، به روش نمونه¬گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار جمع¬آوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختار¬یافته، و با روش تحلیل هفت مرحله¬ای کلایزی تحلیل شد. در نهایت پنج مقوله اصلی مولفه¬های استرس شامل مولفه¬های فیزیولوژیکی، شناختی، رفتاری، اجتماعی و روانشناختی و مولفه¬های فرعی آن و همچنین هفت مولفه¬ اصلی فرصت¬های فضای مجازی شامل فعالیت¬های اقتصادی، فرصت¬های رشد و ارتقا، سرعت در تبادل اطلاعات، امکان عبور از مرزهای جغرافیایی و برقراری ارتباط، سرگرم¬کننده، کنترل استرس، تولید محتوا و مولفه¬های فرعی آن، و نه مولفه اصلی تهدیدهای فضای مجازی شامل بی¬اعتمادی، شایعه¬پراکنی، اتلاف وقت، اعتیاد اینترنتی، تقلید و چشم و هم¬چشمی، کاهش روابط و تعاملات خانوادگی، آسیب¬های تربیتی، چالش¬های عقیدتی و فرهنگی، استرس¬زا و مولفه¬های فرعی آن شناسایی شد. با توجه به یافته¬های پژوهش حاضر، شناسایی فرصت¬ها و تهدیدهای فضای مجازی، مضامین مهمی برای آموزش و آگاه¬سازی و فرهنگ¬سازی در جامعه در راستای کاهش تهدیدهای استفاده از فضای مجازی و شبکه¬های اجتماعی دارد
مرتب سازی درج پیشنهاد خرید پالایش جستجو
